آدرينا شريفآدرينا شريف، تا این لحظه: 14 سال و 15 روز سن داره

آدرينا يعني عشق مامان و بابا

برگي از زندگي ام تولدت مبارك

  حالا تا 26 فروردين چيزي باقي نمانده است یکی از بهترین روزهای زندگی من وهمسرم . روزی که برای اولین بار ما دو تا شدیم مامان و بابا .خدایا شکرت که این لیاقت رو بهمون دادی که لایق نام مادر و پدر باشیم کاش از عهده این وظیفه مهم برآییم . 3 سال پیش در چنین روزی ساعت 8:30 صبح در بيمارستان تهران كلينيك دخترکی زیبا چشمهایش را به جهان گشود حالا بايد بگويم 26 فروردين   روز توست…..روز میلادت دنیا تبسم کرده است امروز با یادت امروز بی شک آسمان آبی ترین آبیست چرخ و فلک همچون دلم درگیر بی تابیست "تولدت مبارک" و حالا اين عكس ني ني بالا يك خانم جيگر طلا شده است .    ...
21 فروردين 1392

اولين سختي سال 92

  حالا حدود 20 روز است كه من و تو با هم هستيم و خونه كنار هم خيلي خوش گذرانديم هر چند كه همون مشكلات زندگي نزديك با پدربزرگها و مادربزرگها هست  و داره بيشتر هم ميشه اما باز خيلي خوب بود و تو خيلي وابسته شدي از فردا من بايد برم سر كار  .   مامان اشرف بيچاره حسابي مشكلات داره براي اولين روز يعني شنبه 17 فروردين قراره تو را ببره پارك تا كمتر توي خونه باشي و بهانه بگيري آخه الان خانم شدي و ديگه نميشه هيچ طوري تو را پيچاند و همه چيز را كامل متوجه مي شي . ...
21 فروردين 1392

رفتارهاي جدید سال 92

خيلي خيلي خيلي خيلي دوست دارم عزيز دل مامان تو تكه اي از وجودم هستي ....... حالا اين روزها بعد از اينكه كلي استرس داشتم كه بعد از رفتن من سر كار مامان اشرف را اذيت كني كاملاً برعكس شده  و  داري من را اذيت مي كني بالا آمدن توي كارت نيست به هيچ وجه نمي دانم بايد چي كار كنم اين نوع زندگي خيلي توي رفتار تو تاثير گذاشته به قول بابا حميدت ما كه پدربزرگ و مادربزرگي نداشتيم كه خيلي بهمون محبت كنيم هميشه آرزومون بود خونشون بمونيم شب پيششان بمانيم و خلاصه خيلي چيزهاي ديگه حالا تو كه بهترين مامان و بابابزرگ و عمو و عمه و خاله و زنعموي دنيا را داري صددرصد مشخصه كه وضعيت به چه صورتي است وقتي پاييني به هيچ وجه نه از دعوا خبريه نه از چي...
21 فروردين 1392

سال 1392

   بهار 1392   امسال سومين بهاري است كه دختر نازنينم مي بيند و من خدا را شاكرم بابت اين نعمت بسيار بزرگي كه به من و پدرش هديه كرد .دختر نازنين من هم متولد بهار است و حالا تا 26 فروردين هم راهي نمانده است .   دختر نازنين مامان خيلي خانم شده و اين روزها براي من بسيار سريع مي گذرد به اين دليل كه همه اش خونه هستم و كنار جيگر مامان صفا مي كنم . اما افسوس كه بالاخره 17 فروردين فرا مي رسد و من بايد برم سر كار و بيچاره مامان  اشرف كه قراره از اين فسقل خانم مراقبت كنه تا چند روز كار خيلي سختي را پيش روي دارد . خداي بزرگ لحظه سال تحويل به عير از تمام آرزوها كه مهمترين آن سلامتي است خودت...
7 فروردين 1392
1